فردا روز دیگریست؟


آیا واقعا فردا، 16 آذر، روز دیگریست؟ روز رقم زدن اعمال رژیم و ورق زدن تاریخ کشورمان است، و یا قلم زدن بر ورقهای پاره پاره تاریخمان؟... من با اینکه بی صبرانه منتظر فردا هستم... اما با نگاهی گذرا وحتی خیلی سطحی به سی سال گذشته نشان میدهد که فردا نیز عده ای از جوانانمان، دخترانمان، پدران و مادرانمان با باتوم و چماق کتک خواهند خورد، عده ای دستگیر خواهند شد... و شاید هم کسانی به دست نیروهای دولت مهرورزی و رژیم جنایتکار ملایان کشته شوند. اما سئوال من اینست که ما به کجا میرویم؟ به چه می اندیشیم؟ وضعیتی که الان داریم آیا همانی نیست که انقلابیون ایرانی در سالهای دهه پنجاه گرفتار آن بودند؟ اینگونه که درکتابها و مقالات نوشته شده، و آنگونه که پدران و مادران تعریف می کنند، انقلابیون در آن زمان فکر میکردند که بسرعت قدرت را در دست خواهند گرفت و آخوندها به حوزه برمیگردند... اما اینگونه نبود و نشد. به نظر من مهمترین چیزی یا گروهی که انقلابیون درمورد آن اشتباه محاسبه داشتند جامعه بود. آنان باور نداشتند که مردم در ناآگاهی کامل بسرمیبرند و بزودی قدرت سیاسی و حتی مالکیت جسم و کاشانه ی خود را به آنان خواهند داد. امروز نیز ما مردم دچار همان وضعیت هستیم. گروه عظیمی از دمکراسی خواهان و آزادیخواهان امروز به تحول در ایران می اندیشند و تنها راه نجات ایران را براندازی و انقلاب می دانند و بس! انگار که ایران ما فقط محتاج انقلاب است! بی آنکه درمورد ایران فردای پس از انقلاب اندیشه ای کرده باشیم و به اتفاق نظر رسیده باشیم. پرچم مخالفت با دیکتاتورهای امروزین ایران را بر دوش گرفته ایم، بی آنکه بدانیم بعد از آن چه می خواهیم: سلطنت؟ جمهوری؟ فدرال؟ کمونیسم؟ و یا.... واقعا فردای فروپاشی رژیم چه بر سرمان خواهد آمد؟ اگر کسی پاسخ دهد: بالاخره یه جوری میشه.... باید بگویم که در سال 57 هم همین را میگفتند، آنروزها هم می گفتند: فقط شاه بره.... حال هم همه میگن: این رژیم باید بره.... مثل اینکه هممون همان حرف خمینی را تکرار می کنیم که میگفت: این باید بره.... شاه باید بره.... به من ایراد نگیرین... من خیلی نگران کشورم هستم.... تا وقتی که اپوزیسیون قدرتمندی تشکیل نداده ایم اوضاعمان همین خواهد بود که هست... هرچند وقت یکبار تظاهراتی، کتک خوردنی، زندانی شدنی و به قتل رسیدنی دیگر


امیدوارم که شما هموطنان خوبم را فردا در تظاهرات استکهلم ببینم

سکوتم از رضایت نیست


4 نظرات:

mina گفت...

خیلی خوب بود. خیلی زیبا و منو به یاد حسرت حاضر نبودنم میان مردم انداخت و این که من جنس خاطراتم البته لباز هم شخصی تر است. شاید از زاویه ای دیگر. اما نه چیزی که در حافظه جمعی بگنجد.

من از این امید البته سرشار می شم. امید این که خیابان ها با اتفاقات گرمی کره بخورند و ما با سرافرازی از چیزی یاد کنیم.

Banoo گفت...

Lida jan !mamnoon az in hame vatanparsti aziz ,hagh ba shomast bayed hame ba ham bashim ta kamar in dolat jalad va diktatur shekaste shavad. ba omid be roozi ke hame irani ha dar kenar ham va faght barye azaddi keshvarman talash konim.
pirooz bashid.

Nima گفت...

درود بر شرفت
ایران ما بزودی آزادی میگردد. پایدار باشیم.

ناشناس گفت...

Lida , harfatoon kamlan drost hast ,hanooz melat ma nemidonan ke chi mikhanan va ta vaghti ke ba ham nabashim nemitonim kari az pish bebirim , ma bayed aval bedonim ke barye chi be khiyabon ha mirizim ,dovam ham bayed hame ba ham bashim . ama ba tamam in ha roozi be piroozi khahim resid .
Mamnoon dokhtar Iran ke zahmat mikeshi .

shad va pirooz bashid.