دانشجو یا بسیجی... کدامیک

با پوزش از همه ی شما هموطنانم که به وبلاگ من می آیید، مدتی ست که سرماخوردگی دارم و زیاد حال و حوصله ی نوشتن نیست... اما این نوشتن و درواقع حرف دل را گفتن برای من یک عادت روزمره شده و باید حرفهایم را اینجا بگویم... متاسفانه ما ایرانیان غیر از اینجور جاها نمی توانیم حرف دلمان را آشکار کنیم. چون عادت به تعارف و ظاهرسازی داریم.... اما من انسانی هستم بسیار رک و راحت... و به همین دلیل خیلی از هموطنانم یارای ادامه ی ارتباط با مرا ندارند، چون بسیار بی پروا و بدون تعارف حرفم را میگویم.... بهرروی... امروز دلم از دانشجویان کشورم گرفته و میخواهم حرف دلم را بنویسم...شاید تویی که می خوانی به گوششان برسانی

بدبختی بشریت از آن روزی آغاز شد که ایدئولوژیها، فلسفه ها و مذاهب بوجود آمدند. از آنروز طرفداران هرفلسفه و مذهبی برای کسب قدرت و نشان دادن برتر بودن خویش به جان یکدیگر افتادند و هنوز که هنوز است کشتار انسانها، آنهم بصورت حلال و مثلا منطقی ادامه دارد. اما من یک انسان آزاد هستم، و هرگز نمی خواهم انسانیت و شرف انسانی خودم را با دست خودم زندانی کنم. من هرگز نمی خواهم پیرو ایدئولوژی خاصی باشم که همشان هم وارداتی ست. پیرو هر ایدئولوژی بودن، یعنی مردن، یعنی زنده (آزاد) نبودن. ولی من انسانم و آزاد و این آزادی فکری و منطقی خودم را به هیچ ایدئولوژی نخواهم فروخت. اما آن به اصطلاح نخبگان و مثلا روشنفکران تاریک اندیش ما که این بلا را برملت ایران نازل کردند، بجای اینکه خود را به ایران و ایرانی و هویت ایرانیشان بفروشند، به ایدئولوژیی فروختند که خود نیز درک درستی از آن نداشتند و ندارند. و این درد همیشگی ملت ایران است. اگر اینهمه به اصطلاح روشنفکری که داریم، روشنگری می کردند، هرگز کار جامعه ی ما به اینجا نمی کشید که ملت درمانده ی ایران برای رسیدن به آزادی از آخوند و آخوندپرستان پشتیبانی کنند وناآگاهانه فریاد «خدا گنده است» (الله اکبر) را نعره بزنند

مدتی ست مشغول تماشای فیلمهایی هستم که از ایران بر روی سایت یوتیوب قرار دارد. بیشترین فیلمهایی که مورد علاقه ی من هستند، فیلمهایی ست مربوط به گردهمآیی های دانشجویان کشورمان. دانم و دانید که دانشجویان هرکشوری قشر آگاه و بقول معروف نخبگان آن کشور هستند. دانشجویان روشنفکران آینده و آینده سازان هرکشوری هستند. دانشجویان هرکشوری نمونه بارز پیشرفت اجتماعی جامعه ی خود هستند. اما متأسفانه در تمامی این فیلمها آن چیزی که مشخص است اینست که دانشجویان ما هیچ فرقی با عوامل رژیم مانند بسیجی و حزب الهی ندارند. منطق دانشجویان ما نیز همان منطقی ست که حزب اله دارد، منطق چماق!... منطق فریاد مرگ براین و مرگ برآن. اگر با دقت به یکی دوتا از این فیلمها نگاه کنید مطمئنا حرف مرا قبول خواهید کرد. لینک چند فیلم را در پایان می نویسم..... سئوال من از دانشجویان کشورم اینست: آیا شما دانشجویان عزیز و دربند، شما که روشنفکران آینده و آینده سازان ایران هستید آیا توانایی یک کار سیاسی با نشان دادن شخصیت واقعی یک دانشجوی ایرانی را ندارید؟ آیا نمی توانید به یک مقام رژیم که به ملاقات شما آمده اجازه صحبت دهید و سپس خیلی باشخصیت، مودبانه و سیاستمدارانه نماینده ی شما در یک سخنرانی به او پاسخ دهد؟ این امکان پذیر نیست؟ این فیلمها را جامعه جهانی می بینند... و می بینند که دانشجویان ایران هم دست کمی از بسیجی و حزب الهی ندارند. خانمها و آقایان دانشجویان، من نیز با سه چهارسال بالا یا پایینتر همسن شما هستم... من فقط چند سالی ست که از زندانی به وسعت ایران گریخته ام...... من با تمامی درد شما نه تنها آشنا هستم بلکه با تمام وجودم درد شما را لمس میکنم... اما کاری که شما می کنید و بخصوص اینکه این اعمال را به جهانیان نشان می دهید، من فکر میکنم اصلا درست نیست... من حتی کاری به غربی ها ندارم.... در خارج از ایران هم هموطنانی هستند که این نوع عملکردها را زیبا نمی بینند... حرف من اینست شما نیازی نیست که به فکر غربی ها و یا ایرانیان خارج از وطن باشید.... شما باید اول به فکر خود باشید... به این اندیشه کنید که من ایرانی درمورد دانشجوی کشورم چگونه باید قضاوت کنم؟ به این اندیشه کنید که... وقتی من جوان ایرانی که متاسفانه بهر دلیلی از خانه ام گریخته ام تا بتوانم نفسی بکشم و حرفم را آزادانه بگویم، ویا بهتر بگویم حرف تمامی نسل خودم را بیان کنم، با دیدن این فیلمها چگونه دچار سرخوردگی خواهم شد، آنهم نه از نسل پدران و مادرانمان، بلکه از نسل جوان و بویژه نسل دانشجوی کشورم... دانشجوی عزیز، روشنفکر کشورم.. آیا با فریاد کردن..... مرگ بر این ومرگ بر آن... قاتل برو گمشو... مرگ بر دیکتاتور... تاکنون ملتی توانسته کاری انجام دهد که شما دانشجویان دربند ما میخواهید انجام دهید؟ آیا موقعیت اجتماعی خود را چه در داخل و چه در خارج از ایران فراموش کرده اید؟ آیا هنوز نمی دانید دانشجویان یک کشور نمودار پیشرفت آن جامعه هستند؟... آیا با این حرکات و شعارها می خواهید به مردمان دنیا بفهمانید که شما نیز دست کمی از حزب الهی و بسیجی ندارید؟... آیا حاضرید بخاطر موقعیت اجتماعی و جهانی خود، در حرکتها و شعارهای خود تجدید نظر کنید؟ .... دانشجوی عزیز... فراموش نکن که تو به عنوان دانشجوی ایرانی نشاندهنده رشد فکری جامعه ی ما هستی
اینرا همگان می دانیم که رژیم روضه خانها در همین کوته زمان، میهن ما را آنچنان به عقب بازگردانده که از نظر مدنیت، ما دوباره به روزگار پیش از کشف حجاب و حتی پیش از مشروطه بازگشته ایم. برعکس تمامی جوامع بشری که بطور طبیعی درحال پیشرفت هستند، رژیم جهل و جهالت روضه خوانهای حاکم بر ایران جامعه ی ما را روزبروز بیشتر به عقب بازگرداند. این نظام کار را بجایی رسانده که بجای اینکه پدران و مادرانمان به دوران آزادتر و پیشرفته تر من و تو در عصر حاضر غبطه بخورند، این ما جوانان اسیر هستیم که به دوران آزاد و شاد و سالم و سرشار از شور و نشاط مادران و پدرانمان حسادت کنیم! به خوبی می دانم که آزادیهای فردی و اجتماعی که مادران و پدران ما داشتند، امروزه برای ما جوانان شاید چیزی مانند خواب و رویا و یا شاید اصولا غیرقابل باور باشد.... اما بهرروی دانشجو همیشه دانشجوست...دانشجو یعنی قشر پیشرفته، تحصیلکرده، روشنفکر، آگاه و قشر آینده ساز هرکشوریست

اینهم دو لینک که... ببینید دانشجویان ما چگونه رفتار سیاسی دارند

آیا نمیشود اینگونه رفتار کرد و پاسخ داد؟


یا باید همیشه اینگونه بود؟.. همانند حزب الهی چماق بدست؟


4 نظرات:

علي گفت...

دختر ايران
من يكي از خوانندگان پر و پا قرص وبلاگت هستم .اما الان وقتي اين مطلب رو خواندم نميدونم چطور بايد نظرم رو بيان كنم از يكسو با حداقل هشتاد درصد حرفهايتان موافقم چون منطقي است . اما از طرفي هم بايد شرايط ايران را هم در نظر گرفت .الان خفقان فكري است و ......
به هر حال من نظر خاصي ندارم و مقاله هاي سياسي كه مي نويسي رو خيلي دوست دارم اما در مورد مقاله هاي اجتمايي و فرهنگي بسيار خوب است كه مينويسيد اما خودت مي داني و من هم ميدانم كه
كجاست گوش شنوا .........
پاينده باشيد.

ناشناس گفت...

درود هموطن عزيز
اين خانه از بنياد خراب است فقط همين !

با درود به ایرانیان آزاده

الله، در کدام سوراخ پنهان شده ای؟
الله، آیا تو را هم به زندان اوین برده اند؟
الله، آیا تو را هم با کابل برق و باتوم کتک زده اند؟
آلله، آیا تورا هم شکنجه داده اند و ناخهایت را همه کشیده اند؟
الله، آیا چشمانت را در آورده اند و دندانهایت را در هم شکسته اند؟
آلله، آیا به تو هم تجاوز کرده اند که از شرم و ننگ دین خود پنهان شده ای؟
الله، پس چه شد آن بهشتی که به مسلمانان خودت وعده داده ای؟
الله، آیا همه این بود و اینها همه خاسته های تو هستند؟
الله، کو آن بزرگواری و عدل و عدالت اسلامی تو؟
الله بخشنده ومهربان، اَژدهاک خونآشام کیست؟
الله، خون این همه جوانان بیگناه بر گردن چه کیست؟
الله، چه کسی یا چه کسانی باید از نفرین این جوانان بترسند؟
الله، آیا دلیری تو همه در چپاول و تازش و تجاوز و فریب و ریاست؟
الله عالم، چه کسی یا چه کسانی شرم و ننگ جنایتها را باید بر گردن بگیرند؟
الله، این همه تازی گری برای چیست که بندگانت به خود هم کوچکترین مهرورزی ندارند؟

الله لا شریک، خوب گوش کن
میخاستم بندگانت را نفرین کنم
الله، میخاستم تورا هم نفرین کنم
الله، مرا آرزویی در دل و در سر بود
الله، میخاستم آرزو کنم که آن بندگانت
همان بندگان تازی و تازی پرست تو همه
یکباره به سرنوشت این جوانها دچار شوند!

اما نه، نه، نه!
نه الله نه، نه، نه
نه، نه دیگر نیازی نمی بینم
الله، به نفرین من دیگر نیازی نیست
الله، من بیش از این خود را گناهکار نمیکنم
الله، دین من در زندگی همان ''دیین'' من است
الله من بیش از این به بندگان تو توهین نخاهم کرد
نه الله، دیگر هیچ نیازی به نفرین ها و توهین های من نیست
الله، من بیش از این خود را در برابر ''دیینی'' که به زندگی دارم گناهکار نمیکنم
الله، همیشه خاست تو این بوده تا بندگانت چشم و گوش بسته غلام و کنیز حلقه بگوش تو باشند
الله، من دیگر نفرین نمی کنم، دیگر توهین نمی کنم، من اکنون دیگر آگاه به خاست الهی تو شده ام که چیست.
الله، من دیگر در کار و خاسته های تو دست درازی نمی کنم و می گزارم بندگان تو خاستهای الهی تو را بر آورده کنند
الله، خاست تو آنچنان مقدس است که بندگان تو برای خشنودی تو از همه چیز خود میگزرند تا به تو برسند
الله، بندگان تو برای خشنودی تو دیگران و یکدیگر را قربانی می کنند تا به تو شرف یاب گردند
الله برکت بده به این شکنجه ها و اعدامهایی که تنها و تنها برای توست
الله، بپزیر این نزر ها و قربانی هایی که همه برای خاست توست
الله، بندگان تو برای خرسندی تو یکدیگر را چپاول می کنند
الله، دنیا و دین و رسول و خاندانش بر تو مبارک باد
الله، ای اکبر عالم، این تجاوزها همه در راه توست
الله، ای با عدالت، متبرک باد خون آشامی تو
الله، ای بخشنده و ای مهربان عالم ها
الله، ای بخشنده و مهربان عالم ما
الله، از پناهگاه خود بیرون بیا!
الله همه ی بندگانت تشنه ی دیدار تواند
الله بشنو که نام تو را بانگ می زنند'' اشهد ان لا اله الا الله''
الله بشنو که رسول تو را بانگ می زنند'' اشهد ان محمد رسول الله''
الله این تو بودی که راه و رسم الهی خود را به رسول گرانقدرت آموختی تا رستگار شود
الله این رسول گرانقدر تو بود که راه و رسم الهی تو را به مردمش آموخت تا رستگار شوند
الله، بندگانت ۱۴۰۰ سال است که رستگار شده اند و می خاهند رستگاری خود را هم قربانی تو کنند
الله، برکت بخش به بندگانت و بپزیر نزر و قربانی های آنان را که چشم به راه تو ایستاده اند
الله، فراخان آن موجهای ۱،۳ میلیارد بندگانت را که می خاهند تو را هم رستگار کنند
الله من دیگر از این پس سکوت می کنم و نفرین نمی کنم تا رستگار شوی
الله، ای اکبر مادام العمر، من دیگر به تو و بندگانت کفر نمیگویم
در سکوتم تا تو و بندگانت رسالت خود را به پایان برسانید
الله، الله،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
،،،،،،
پاینده باد ایران و ایرانی
الله اکبر

sepide گفت...

lida jan , mesle hamishe besyar jalb va amozande bood be khosos filmha . barat arzooye moafaghyat daram.

Shad va pirooz bashi!

نسرین ایرانی گفت...

لیدای عزیز درود برتو با این مقاله بسیار جالب و انتقاد بجا. متاسفانه ما ملتی هستیم که هرگز خودمان را نمی شناسیم و به همین دلیل همیشه از دیگران الگوبرداری می کنیم. برای همین هم هست که دانشجویان ما نیز از منطق نعره پیروی می کنند. امیدوارم که این انتقادها و این نوشته های شما عزیزان به گوش دانشجویان مبارزمان برسد و تغییری درحرکتشان پدید آید. به عنوان یک ایرانی همیشه از تو بخاطر مقالاتت و انتقادهای بجایت سپاسگزارم. شاد و خرسند باشی