چند روزیست که می خواهم نخستین پست سال نو را بنویسم. اما راستش دلم گرفته، با اینکه سوژه های زیادی برای نوشتن دارم ولی نمی دونم درمورد کدام بنویسم. از یکسو دراین روزهای آغازین سال نو نمی خواهم از درد و مشکلات بگویم... اما ازسوی دیگر ما ملت ایران سالهاست که به این درد و رنج عادت کرده ایم و گفتن از مشکلات و دردها گله ای درپی نخواهد داشت... حتی اگر در روز های آغازین سال و بهاری نو باشیم
سال گذشته برای سرزمین من ایران، سالی بسیار پربار بود... بااینکه عده ای از بهترین و بی گناهترین ایرانیان را از دست دادیم... اما درسهای بسیاری نیز آموختیم... آموختیم که می توانیم فریاد برآریم... آموختیم که می توانیم درمقابل ظلم و استبداد بایستیم.... و... آموختیم که یکی بودن و یکی شدن تنها راه نجات سرزمین و ملت ماست. ما درچند ماه پایانی سال گذشته به اندازه ی تمامی سی سال سیاه سپری شده... و به اندازه تمامی آنانی که سالهاست ادعای مبارزه با رژیم روضه خوانها را دارند تجربه آموختیم... ملت ما ... جوانان ما، پدران و مادران ما رو در روی دیکتاتور و سرکوبگرانش ایستادند و به جهانیان نشان دادند که خواهان آزادی انسانی خود هستند. یکی از مهمترین تجربه های ملت ایران، سیستم جدید خبر رسانی درمورد اعتراضات مردمی بود که این کار سترگ، جهان ژورنالیستی را دگرگون ساخت. دراین مورد در پست دیگری بطور کامل خواهم نوشت
اما... سال گذشته نیز رژیم جهل و جنایت همچون سالیان پیشین برگه های کتاب جنایات خود را بیشتر و بیشتر کرد. سال گذشته رژیم حاکم برسرزمین من، در مسابقات جهانی اعدام، با آمار رسمی 318 اعدام مقام دوم را کسب کرد. مقام نخستین هنوز از آن دیکتاتورهای حاکم بر چین است. اما در سرزمین من ایران، قتل عام جوانان، مرگ زیرشکنجه، مرگ براثر تجاوز.... هرگز در آمار رسمی اعدام نمی گنجد، به همین دلیل با جرأت می گویم که حکومت ولایت وقیح در اعدام و کشتار مردم بی گناه، هنوز مقام اول جهانی را دراختیار دارد

از سالها پیش سازمان عفو بین الملل روزهای 26 فوریه تا 7 مارس را روز جهانی «لغو مجازات اعدام» نام نهاده. که البته موافقان و مخالفانی هم دارد. اما من به فلسفه بافی های موافقین و مخالفین کاری ندارم. ازنظر من اعدام یک نوع جنایت قانونی ست. آدمکشی قانونی ست. از سوی دیگر اندیشه ی من اینست که مرگ یعنی آرامش. آیا اگر کسی واقعا جنایتی مرتکب شده باشد باید او را به جرم جنایاتش به آرامش برسانیم؟ نه... مثلا خامنه ای و دار و دسته اش هرگز نباید اعدام شوند... آنان باید زنده بمانند و پیشرفت و ترقی ملت هوشمند ایران را ببینند و حرص بخورند. این کار از نظر من بالاترین مجازات برای همه ی دیکتاتورها و جنایتکاران است. قبل از اعدام صدام در جایی خواندم که کسانی پیشنهاد کرده بودند صدام به حبس ابد محکوم شود و مسئولیت پیدا کند که آرامگاه تمامی شهدای زمان حکومتش را همیشه پاکیزه نگاهدارد و باغبان گورستان شهدا باشد. آیا این عمل بدترین مجازات از نظر او نبود؟... اما صدام را کشتند و همه چیز تمام شد. درواقع صدام به آرامش رسید. اعدام افراد به هردلیل جنایتی ست تکمیل کننده ی جنایت آنان




در سرزمین من ایران، هرکسی جرأت کند و برضد ظلم و استبداد و دیکتاتوری فریاد کند به جرم جنگ با خدا!! به مرگ محکوم میشود. همانگونه که محمدامین ولیان را به جرم سنگ پرانی بسوی سرکوبگران و دژخیمان رژیم به اعدام محکوم کردند. اما این قصه را نیز بشنوید: هفده سال پیش دختر 10 ساله ای در یکی از روستاهای کردستان به این دلیل که خانواده اش از مدرسه رفتن او جلو گیری می‌کردند از خانه گریخت. در آن روزها و در روستای وی تنها مدرسه ای که می‌توانست دختری یاغی را قبول کند مدرسه ای بود که توسط یک گروه سیاسی کُرد مخالف دولت مرکزی اداره می‌شد
نام آن دختر که امروز ۲۷ سال دارد زینب جلالیان است. او امروز در راهرو مرگ در کنار سایر عزیزان بی گناه وطنمان در انتظار اجرای حکم اعدام خود است. خبر تایید حکم اعدام زینب را فقط دو روز پس از روز جهانی زنان، رژیم به عنوان هدیه به زنان ایرانی منتشر کرد. اکنون بیش از یک ماه است که کسی از او خبری ندارد. برطبق قوانین اسلامی اعدام دختر باکره فقط درصورتی باید انجام شود که او با یک مرد همبستر گردد. گویا زینب جلالی در تدارک «مراسم» اعدام است. درست درهمین لحظه که تو هموطن من این سطور را می خوانی... نمی دانیم آیا زینب زنده هست یا نه
زینب جلالیان نیز همانند دیگر آزادیخواهان کشورمان، به جرم محاربه با خدا «خامنه ای» به مرگ محکوم شده است. اما شاید من و تو بتوانیم به کمکش بشتابیم. از اعدامش جلوگیری کنیم. من و تو می توانیم با اتحاد و یگانگی از کشته شدن زینب جلالیان، این زن آزادیخواه و آزاده ی کشورمان جلوگیری کنیم. کمپین مبارزه با اعدام زینب جلالیان پتیشنی را تهیه کرده اند که لینک آن را در پایان میگذارم و امیدوارم همه ی شما هموطنانم این پتیشن را امضا کنید تا شاید بتوانیم برای این دختر آزاده ی ایران کمکی باشیم تا زنده بماند و شکفتن غنچه های بهاری را بازهم تماشاگر باشد. سپاس از همه ی شما دوستان و هموطنان خوبم.... و فراموش نکنیم که تاکنون چندین بار با اتحاد توانسته ایم از اعدام چندنفر جلوگیری کنیم


صحنه هایی از اعدام وحشیانه ی یک دختر جوان در چین





برای مبارزه با اعدام، جنایت قانونی، به لینک زیر مراجعه کنید





5 نظرات:

علي گفت...

ليدا عزيز با اينكه مقاله ات را خيلي دوست داشتم و تحسينت مي كنم اما ابن عكس ها حالم را گرگون كرد.
فقط مي توانم بگويم مرگ بر ضحاك زمان خامنه اي
نظرم رو در كامنت بعدي مي نويسم.

نسرین ایرانی گفت...

لیدا جان درود بر تو. با اینکه منهم با دیدن این عکسها مثل علی حالم دگرگون شد،ولی بگذار این عکسها بمانند تا دیگران هم ببینند و معنی اعدام و یا بقول تو جنایت قانونی را دریابند تا شاید برضد اعدام برخیزند. درود بر شرفت لیدا که همیشه از تو آموخته ام. منهم تحسینت میکنم و به تو دختر شجاع ایران درود میفرستم و بدان که برایت خیلی احترام قائلم. دوستت دارم و از تو می خواهم که به نوشتن این نوع مقالات آگاهی دهنده ادامه دهی هموطن خوبم

ناشناس گفت...

زنده باد یاد تمامی مبارزانی که برای تحقق آرمانهایشان علیه جمهوری اسلامی به پا خواسته و به خون نشستند!
همیشه آفتاب پشت ابر نمیمونه. روزه انتقام خواهد رسید ملت امیدوار باشید. ان روز نزدیک است

ننگ و مرگ بر رژيم ضد بشری اسلامي،،،،، پاينده مردم شريف و آزاديخواه ايران

Bahram گفت...

Lida irani aziz sepas az zahamatet va sepas bekhatere in poste kheili khob. Omidvaram ke ba didane in aksha mardome bishtari be komite zedde edam bepeyvandan. bazham sepas az shoma

ناشناس گفت...

دستت درد نکنه لیدا خانم. مرسی که من یکی رو بیدار کردی اعدام واقعا یک جنایت قانونی هست