الوین تافلر نویسنده و فیلسوف مشهور آمریکایی میگوید: بی سوادان قرن 21 کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند
ملتی که از تاریخ کشور خود درس و عبرت نگرفته باشد همانا که زیر سلطه ی استبداد و دیکتاتوری زندگی خواهد کرد. درسال 57 وقتی شاه مجبور شد که تند تند نخست وزیر عوض کند مردم این شعار را سر دادند: ما میگیم خر نمی خوایم.... تند تند پالان عوض میشه.... اما پس از سی سال اینک گویا این مردم هستند که فقط مایل به عوض کردن پالان هستند و کاری به خربزرگ ندارند
بینش و نوع دید ما به تمامی مردم و جهان، اندیشه ی ما را می سازد و گفتار و کردار ما نیز از اندیشه هایمان سرچشمه میگیرد. یادمان نرود که همه چیز از خانواده بلند میشود، و این اندیشه و باورهای ماست که دولتمردان ما را پرورش میدهد و دولتمردان نیز به پشتوانه ی باورهای مردم، جایگاه خود را در جهان تعیین می کنند. به سخنی دیگر دولتها همیشه منعکس کننده ی باورهای مردم کشورشان هستند. این باورهای ماست که جایگاه ما را در صحنه ی جهانی روشن می سازد. برهمین اساس جمهوری اسلامی نشاندهنده ی باورها، اندیشه و لیاقت ماست. و ما باید بپذیریم که اگر حکومت را درحد شعور خود نمی دانیم باید آن را به زیر بکشیم، ولی اگر این کار را نمی کنیم مطمئن باشیم که حکومت ما را به حد خود پائین کشیده است
مثلا در افغانستان درست است که طالبان خفقان و دخالت در زندگی خصوصی مردم را به حد اعلا رسانده بود، اما باورهای مذهبی مردم بود که زمینه ساز به قدرت رسیدن طالبان شد و متاسفانه امروز نیز از این باورهای غلط چیزی کاسته نشده است
بارها نوشته ام که ما ملت ایران باید بخصوص از تاریخ یکصد و پنجاه سال اخیر کشورمان درس میگرفتیم که نگرفتیم. نگاه عمیق و درس گرفتن از تاریخ، ما را از تصمیم گیریهای احساسی دور میکند. اگر از تاریخ یکصد و پنجاه سال اخیر و بخصوص انقلاب 57 درس میگرفتیم، باید می پذیرفتیم که هنوز پس از یکصد و پنجاه سال با وازه ی سکولاریسم و مردم سالاری بیگانه ایم. چگونه می خواهیم دموکراسی کامل در ایران حاکم شود درحالیکه بیش از نیمی از مردم ما هنوز نه تنها به دموکراسی اعتقاد ندارند بلکه معنی دموکراسی را نیز نمی دانند؟ چرا باید از دولت جمهوری اسلامی بخواهیم که حقوق زنان را نادیده نگیرد درحالیکه خود ما به برابری زن با مرد اعتقادی نداریم و اگر هم ادعای این اعتقاد را داریم در چهاردیواری خانه مان آن را اجرا نمی کنیم؟ م
چرا ما ایرانیان همیشه باید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنیم؟ آیا هنوز زمان آن نرسیده که به فکر آینده ی کشورمان و فرزندانمان باشیم؟ م
گویا در عصر حاضر برخی از هموطنان من که حاضر نیستند از تاریخ درس بگیرند، بازهم مایلند که فقط پالان عوض شود. به نظر من کسانی که واقعیت ها را نمی بینند و نمی خواهند نگرشی برتاریخ کشورشان داشته باشند، فرزندان همان کسانی هستند که عکس امامشان را در ماه دیده بودند. باید منتظر شویم که فرزندان آنان اینبار عکس موسوی و یا کروبی را در خورشید ببینند. م
ما ایرانیان تا وقتی به آگاهی واقعی دست نیابیم و تا زمانی که به همبستگی ریشه ای نرسیم هرازچندگاه از این بلاها خودمان برسرمان نازل خواهیم کرد. فراموش نکنیم که استعمار نو، استعمار فریب است. تقریبا اکثر کشورهای موسوم به جهان سوم مستعمره هستند بدون اینکه خود متوجه باشند. و معروف است که میگویند: برای اینکه مردم مستعمره ای ساکت باشند، باید هرچند وقت یکبار افراد شلوغ آنها را قتل عام نمود. در سی سال گذشته در ایران هفت بار اتفاق افتاده است. از شما هموطنانم تقاضا میکنم به مطالبی که درپی می آید با دقت توجه کنید
مردم ایران قبل از صفویان شبعه نبودند، بلکه اکثرا سنی بودند، اما منافع استعمار اینگونه ایجاب میکرد که درمقابل کشورهای مسلمان سنی یک کشور شیعه ی قوی نیز باید باشد تا آنان حساب کار دستشان بیاید. چون اتحاد کشورهای عربی و سنی برای غرب خطرناک است. به همین دلیل حکومت ایران، مذهبی و شیعه انتخاب شد تا از اتحاد بین کشورهای اسلامی (سنی) جلوگیری کرده و بین آنان اختلاف بیاندازند. (ما ایرانیان هرچه می کشیم از اسلام است، اسلامی که قلبا نیز بدان ایمان نداریم و فقط ادای مسلمانان بودن را درمی آوریم. چون اینگونه آموخته ایم). استعمار قدیم میخواست که بوسیله ملامحمدباقر مجلسی ایران را به قرون وسطی برگرداند، اما مردم آنزمان تازه شیعه شده و آمادگی نداشتند. استعمار نو این کار را با خمینی شروع کرد و ما و کشورمان را به قرون وسطی برگرداند، اما فقط بدست خود ما. م
استعمار نو سیاست جهانی را طوری طراحی میکند که اقوام متنوع موجود در داخل یک مرز نتوانند با هم متحد شوند. چون این اتحاد باعث ایجاد حکومتی مردمی خواهد بود. در یکصد سال گذشته ایران هرگز حکومتی مردمی نداشت. استعمار نو از اتحاد و همبستگی اقوام یک کشور وحشت دارد و بهرصورت ممکن از آن جلوگیری میکند. یکی از وسایل جلوگیری از اتحاد و همبستگی مردم این کشورها، غلو و باشکوه جلوه دادن گذشته ی این کشورهاست. یکی از دلایلی که ما ایرانیان در زمان کنونی فقط به گذشته های بسیار دور کشورمان افتخار میکنیم همین است. درصورتی که سئوال اینست: گیرم که پدرت بود فاضل... از فضل پدر تو را چه حاصل؟ مم
با استناد به هزاران وب سایت پیروان فلسفه های سیاسی مختلف باید بگویم که ما ایرانیان با همه ی ادعاهایی که داریم هرگز قادر به انجام کار گروهی نیستیم. این کاریست که استعمارنوین درطول چند نسل به ما آموخته برای اینکه کار مردمی صورت نگیرد. خیلی از هموطنان من ادعای آزادیخواهی می کنند درحالیکه خود آزاده نیستند. انسان باید اول خود را از ظواهر زندگی، از ماشین و میز و مبل و پول و نام و...و... آزاد کند تا بتواند ادعای آزادگی کند. مگر گاندی در اندیشه ی نام و پول و مقام و خانه و ماشین واینجور چیزها بود؟ مگر چه گوارا در آمریکای لاتین به فکر مال و منال و ظواهر زندگی بود؟ مگر نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی سالهای سال در زندان به فکر خانه و نام و عنوان و مقام بود؟ یا به فکر آینده ی فرزندان کشور و کشورش؟ م 
پایان سخن اینکه در همین هفته های گذشته دیدیم که قرقیزها که ما درگفتگوهای خصوصی ارزشی برایشان قایل نیستیم چگونه با یک خیزش سریع کار حکومت را یکسره کردند. پس باید بگوییم و اطمینان داشته باشیم که ما از مردم قرقیزستان هم کمتریم. اینرا باید با افتخار بگوییم نه با خجالت. جوان هموطنی از ایران برای من پیغام داده بود که: ما رنگ داریم اما همبستگی نداریم... قرقیزها رنگ ندارند، اما همبستگی عمیق دارند

6 نظرات:

مناجاتي گفت...

هموطن خوبم!
مذاهب و ايدئولوژيها زندگي بشر را بسيار بحراني و پيچيده كرده اند. هزاران سال است كه با يكسري حرفها و جملات ناراحت و تكراري, ذهن و روان انسانها را سنگين كرده, اما مشكلي را حل نكرده اند. برعكس بر مشكلاتمان روز به روز افزوده اند. صادق هدايت, در كتاب حاجي اقا, از زبان منادي الحق با صداي بلند ميگويد: اين مملكت روي نقشه جغرافي هم لكه حيضه. پير و جوان, مرد و زن, با سواد و بيسواد يك مشت ادم شاخ حسيني, خرافاتي و مزخرف گو هستند و بس) مردم ما هنوز نمي دانند چه مي خواهند فقط منتظر معجزه از غيب هستند پس خيلي تعجب ندارد كه چرا احمدي نژاد رئيس جمهور اين مملكت ميشود و اهل روضه 31سال بر ما حكومت ميكنند. ما جدي نيستيم. زر زر كردن مراممان است. با مغزمان فرفره باد ميدهيم.

علي گفت...

سلام ليدا خانم.مبارك است طرح جديد وبلاگت اما اون قبلي رو بيشتر دوست داشتم.
همانطور كه نوشتي هيچ كس دلش براي مردم بدبخت نسوخته الان بيكاري و فقر فرياد مي كنه اگر اين حضرات خاتمي و موسوي و كروبي به فكر مردم بودن خيلي زودتر از اين ها بايد قيام مي كردند نه وقتي كه تو انتخابات به قدرت نرسيدند و اهدافشون پياده نشد , موسوي كيلو چنده خانه اش پرعكس خميني جلاده...تازه كروبي كه همه پته دولت را روي اب ريخت موسوي كه نوكر خودشونه... جمهوري اسلامي 30ساله كه داره جنايت مي كنه و اين مساله ديروز و امروز ما نيست. پس اگه اينا معرفت داشتن زودتر از اينها بايد واكنش نشون مي دادن. مرگ بر همشون هركي اين نظام را ميخواد.
علي

خیراندیش گفت...

لیدا خانم درود برشما. من یک روزنامه نگار هستم و بخاطر نوع کارم مجبورم نوشته های خیلی ها را بخوانم. هفته هاست که نوشته های شما را هم میخوانم. با جرأت تمام میگویم که مقالات شما چکیده ی صدها مقاله است که اینجا و آنجا مینویسند. حرف من اینست که هرجمله از نوشته های شما دنیایی معنی دارد و میتوان درمورد هرجمله ای صدها مقاله نوشت. آفرین بر تو دختر خوبم. براهی که درپیش گرفته ای ادامه بده. راه آگاه سازی. از هیچ کس و هیچ چیزی هم باکی نداشته باش. خوانندگان مقالات تو روزی حق را به تو داده و از تو سپاسگزار خواهند بود. درود بر تو لیدا ایرانی

نسرین ایرانی گفت...

مرسی لیدا جان از نوشته ی بسیار آگاهی دهنده ات. سپاسگزارم مثل همیشه. اما بقول خودت: تا دراین ملک بینی ملا ومفتی... به روز بدتر از اینهم بیفتی. آرزو میکنم روزی برسه که هموطنانم بیدار بشن و درک کنند که این دین بی دینی چه بلایی برسرشون آورده. بازهم دستت درد نکنه خانومی

ناشناس گفت...

chizhaye ke neveshtid vaghiyat dare ama mardom hanooz ham dar khab hastand . Iran be democraci dast pida nakhahad kard magar in ke mardom bidar shan va ba ham motahed va hambastegi dashte bashan ke motasefane to bazar irani ha in ghalam jens pida nemishe.
sepasgozaram az shoma hamvatan

يلدا گفت...

نميدونم چي بنويسم عزيز اما اين شعر رو تقديم مي كنم به تمام ازادي خواهان و به اميد ايراني ازاد و پاينده همراه با همبستگي

جوانه می زنم
به روی زخم بر تنم
فقط به حکم بودنم
که من زنم، زنم ، زنم

چو همصدا شویم
و پا به پای هم رویم
و دست به دست هم دهیم
و از ستم رها شویم

جهان دیگری بسازیم از برابری
به همدلی و خواهری
جهان شاد و بهتری

نه سنگ و سارها
نه پای چوب دارها
نه گریه های بارها
نه ننگ و عارها


جهان دیگری بسازیم از برابری
به همدلی و خواهری
جهان شاد و بهتری