چند روزیست که می خواهم نخستین پست سال نو را بنویسم. اما راستش دلم گرفته، با اینکه سوژه های زیادی برای نوشتن دارم ولی نمی دونم درمورد کدام بنویسم. از یکسو دراین روزهای آغازین سال نو نمی خواهم از درد و مشکلات بگویم... اما ازسوی دیگر ما ملت ایران سالهاست که به این درد و رنج عادت کرده ایم و گفتن از مشکلات و دردها گله ای درپی نخواهد داشت... حتی اگر در روز های آغازین سال و بهاری نو باشیم
سال گذشته برای سرزمین من ایران، سالی بسیار پربار بود... بااینکه عده ای از بهترین و بی گناهترین ایرانیان را از دست دادیم... اما درسهای بسیاری نیز آموختیم... آموختیم که می توانیم فریاد برآریم... آموختیم که می توانیم درمقابل ظلم و استبداد بایستیم.... و... آموختیم که یکی بودن و یکی شدن تنها راه نجات سرزمین و ملت ماست. ما درچند ماه پایانی سال گذشته به اندازه ی تمامی سی سال سیاه سپری شده... و به اندازه تمامی آنانی که سالهاست ادعای مبارزه با رژیم روضه خوانها را دارند تجربه آموختیم... ملت ما ... جوانان ما، پدران و مادران ما رو در روی دیکتاتور و سرکوبگرانش ایستادند و به جهانیان نشان دادند که خواهان آزادی انسانی خود هستند. یکی از مهمترین تجربه های ملت ایران، سیستم جدید خبر رسانی درمورد اعتراضات مردمی بود که این کار سترگ، جهان ژورنالیستی را دگرگون ساخت. دراین مورد در پست دیگری بطور کامل خواهم نوشت
اما... سال گذشته نیز رژیم جهل و جنایت همچون سالیان پیشین برگه های کتاب جنایات خود را بیشتر و بیشتر کرد. سال گذشته رژیم حاکم برسرزمین من، در مسابقات جهانی اعدام، با آمار رسمی 318 اعدام مقام دوم را کسب کرد. مقام نخستین هنوز از آن دیکتاتورهای حاکم بر چین است. اما در سرزمین من ایران، قتل عام جوانان، مرگ زیرشکنجه، مرگ براثر تجاوز.... هرگز در آمار رسمی اعدام نمی گنجد، به همین دلیل با جرأت می گویم که حکومت ولایت وقیح در اعدام و کشتار مردم بی گناه، هنوز مقام اول جهانی را دراختیار دارد

از سالها پیش سازمان عفو بین الملل روزهای 26 فوریه تا 7 مارس را روز جهانی «لغو مجازات اعدام» نام نهاده. که البته موافقان و مخالفانی هم دارد. اما من به فلسفه بافی های موافقین و مخالفین کاری ندارم. ازنظر من اعدام یک نوع جنایت قانونی ست. آدمکشی قانونی ست. از سوی دیگر اندیشه ی من اینست که مرگ یعنی آرامش. آیا اگر کسی واقعا جنایتی مرتکب شده باشد باید او را به جرم جنایاتش به آرامش برسانیم؟ نه... مثلا خامنه ای و دار و دسته اش هرگز نباید اعدام شوند... آنان باید زنده بمانند و پیشرفت و ترقی ملت هوشمند ایران را ببینند و حرص بخورند. این کار از نظر من بالاترین مجازات برای همه ی دیکتاتورها و جنایتکاران است. قبل از اعدام صدام در جایی خواندم که کسانی پیشنهاد کرده بودند صدام به حبس ابد محکوم شود و مسئولیت پیدا کند که آرامگاه تمامی شهدای زمان حکومتش را همیشه پاکیزه نگاهدارد و باغبان گورستان شهدا باشد. آیا این عمل بدترین مجازات از نظر او نبود؟... اما صدام را کشتند و همه چیز تمام شد. درواقع صدام به آرامش رسید. اعدام افراد به هردلیل جنایتی ست تکمیل کننده ی جنایت آنان




در سرزمین من ایران، هرکسی جرأت کند و برضد ظلم و استبداد و دیکتاتوری فریاد کند به جرم جنگ با خدا!! به مرگ محکوم میشود. همانگونه که محمدامین ولیان را به جرم سنگ پرانی بسوی سرکوبگران و دژخیمان رژیم به اعدام محکوم کردند. اما این قصه را نیز بشنوید: هفده سال پیش دختر 10 ساله ای در یکی از روستاهای کردستان به این دلیل که خانواده اش از مدرسه رفتن او جلو گیری می‌کردند از خانه گریخت. در آن روزها و در روستای وی تنها مدرسه ای که می‌توانست دختری یاغی را قبول کند مدرسه ای بود که توسط یک گروه سیاسی کُرد مخالف دولت مرکزی اداره می‌شد
نام آن دختر که امروز ۲۷ سال دارد زینب جلالیان است. او امروز در راهرو مرگ در کنار سایر عزیزان بی گناه وطنمان در انتظار اجرای حکم اعدام خود است. خبر تایید حکم اعدام زینب را فقط دو روز پس از روز جهانی زنان، رژیم به عنوان هدیه به زنان ایرانی منتشر کرد. اکنون بیش از یک ماه است که کسی از او خبری ندارد. برطبق قوانین اسلامی اعدام دختر باکره فقط درصورتی باید انجام شود که او با یک مرد همبستر گردد. گویا زینب جلالی در تدارک «مراسم» اعدام است. درست درهمین لحظه که تو هموطن من این سطور را می خوانی... نمی دانیم آیا زینب زنده هست یا نه
زینب جلالیان نیز همانند دیگر آزادیخواهان کشورمان، به جرم محاربه با خدا «خامنه ای» به مرگ محکوم شده است. اما شاید من و تو بتوانیم به کمکش بشتابیم. از اعدامش جلوگیری کنیم. من و تو می توانیم با اتحاد و یگانگی از کشته شدن زینب جلالیان، این زن آزادیخواه و آزاده ی کشورمان جلوگیری کنیم. کمپین مبارزه با اعدام زینب جلالیان پتیشنی را تهیه کرده اند که لینک آن را در پایان میگذارم و امیدوارم همه ی شما هموطنانم این پتیشن را امضا کنید تا شاید بتوانیم برای این دختر آزاده ی ایران کمکی باشیم تا زنده بماند و شکفتن غنچه های بهاری را بازهم تماشاگر باشد. سپاس از همه ی شما دوستان و هموطنان خوبم.... و فراموش نکنیم که تاکنون چندین بار با اتحاد توانسته ایم از اعدام چندنفر جلوگیری کنیم


صحنه هایی از اعدام وحشیانه ی یک دختر جوان در چین





برای مبارزه با اعدام، جنایت قانونی، به لینک زیر مراجعه کنید





نوروز برهمگان خجسته باد


سال سرخ آغشته به خون، سال ٨٨ سرانجام پا از سینه مان برمیدارد. سالی سراسر حماسه، زندان، شکنجه و کشتار..... کشتار جوانان میهن فقط بخاطر آزادیخواهی. آمدن نوروز و آغاز بهاری دیگر را به همه ی هموطنانم تبریک می گویم و آرزوی آن دارم که سال تازه سالی سرشار از پیروزی برای همه ی ایرانیان باشد. نوروزتان پیروز .... هرروزتان نوروز




آمدن نوروز و بهاری تازه بر همگان خجسته باد. جای شما خالی دیروز در مراسم چهارشنبه سوری در استکهلم شرکت داشتم. واقعا بی نظیر بود. نه فقط در استکهلم، بلکه درسراسر گیتی. اینرااز طریق فیلمها و اخبار در سراسر دنیا به همه ی جهانیان نشان دادیم که ما ایرانیان تا چه حد به نوروز و سایر جشنهای ملی اهمیت می دهیم. باورم نمی شد که اینهمه از هموطنانم در این مراسم شرکت کنند
یکی از مهمترین ویژگی های چهارشنبه سوری امسال این بود که همه ی ایرانیان در سراسر جهان تودهنی محکمی به رهبر جمهوری روضه خوانها زدند که دیگر بعد از این فتواهای احمقانه ندهد... دیگرفتوای حرام بودن چهارشنبه سوری را ندهد... و دیگر ویژگی چهارشنبه سوری امسال این بود که به رژیم ولایت وقیح نشان دادیم که جنبش آزادیخواه ملت ایران زنده هست و به این سادگی نمی توان این جنبش را خاموش کرد. فردا هم در ایران قرار است که مردم در بهشت زهرا جمع شوند و با جانباختگان جنبش در آخرین پنجشنبه سال تجدید عهد کرده و از آنان تجلیل کنند. فردا در بهشت زهرا دیداری خواهند داشت با ندا و سهراب و سایر جانباختگان راه آزادی ایران. جای من خالی
اما به نظر من یکی از مهمترین ویژگیهای مراسم چهارشنبه سوری امسال این بود که چه در داخل و چه در خارج از ایران، به همه ی آن روضه خوانهای بی وطنی که از چندی پیش سعی می کردند با سوء استفاده از اعتقادات مردم مراسمهای نوروزی و ملی را ضد دین و حرام و غیرمنطقی نشان دهند فهماندیم و قبولاندیم که ایرانی هرگز از فرهنگ غنی و چندین هزارساله ی خود دست نخواهد کشید. و جالبتر اینکه منتظر باشید که حضرت رهبر بزودی پیام نوروزی را بخوانند. همان نوروزی که تمامی رژیم از نخستین روزهای بقدرت رسیدنش سعی در محو آن از تاریخ و فرهنگ ایران و ایرانی داشت. آنهایی که سنشان قد می دهد باید بخاطر داشته باشند که در یکی دو سال اول جمهوری کثیف اسلامی سعی داشت بیست و دوم بهمن را به عنوان عید ایرانیان به ملت بقبولاند ولی بقول خمینی هیچ غلطی نتوانستند بکنند
عکسهایی از مراسم چهارشنبه سوری در استکهلم





جالب ترین اتفاقی که افتاد این بود که تلویزیون رسمی رژیم در یک برنامه تودهنی محکمی به خامنه ای زد. موضوع ازاین قرار است که روز سه شنبه 16 مارس برابر با 25 اسفندماه، ساعت نوزده به وقت اروپای مرکزی و 21:30 به وقت تهران، کانال یک تلویزیون جمهوری اسلامی، به مناسبت چهارشنبه سوری برنامه ویژه ای پخش کرد در رابطه با نوروز. در این برنامه که من متاسفانه موفق به ضبط بخش نخست آن نشدم، در آغاز، مراسم استقبال از نوروز که در جمهوری آذربایجان و توسط دولت آن کشور انجام میشود نشان داده شد. در این فیلم از کاروانهای شادی و نوروزی در جمهوری آذربایجان یاد شد که همه ساله چند روزی به نوروز مانده در خیابانهای شهرهای مختلف براه می افتند و نوروز را به مردم تبریک می گویند. سپس مجری برنامه گفتگویی را انجام داد با مهندس علویان صدر، معاون حفظ، احیا و ثبت آثار، سازمان میراث فرهنگی ، در رابطه با چهارشنبه سوری و نوروز که در آغاز گفتگو مهندس علویان صدراعلام کرد که این یک مراسم ملی و بسیار مقدس است. بقیه ی فیلم را می توانید خودتان ببینید و شاهد باشید که تلویزیون رسمی رژیم روضه خوانها نیز نتوانست تقدس و با ارزش بودن مراسمهای گوناگون نوروزی را کتمان کرده و آن را غیرمنطقی بخواند. در فیلمهایی که همزمان با این گفتگو پخش میشد، نوروز را یک جشن ملی اعلام کردند و دیگر فیلمهایی که از مراسم های نوروزی نشان دادند همگی مربوط به کشورهای اطراف بود و هیچ فیلمی از داخل ایران نشان داده نشد. فیلم را حتما ببینید

میخوام بگم درود بر همه ی ملت ایران، درود بر همه ی هموطنانم بخصوص در داخل کشور. این فیلم را ببینید...در اکثر دبستانها آموزگاران با روشن کردن چند کپه آتش به دانش آموزان کمک می کنند که از روی آتش بپرند.. و با این پریدن مشت محکمی بکوبند بر دهان یاوه گوی خامنه ای.. درود بر شرفتان


نمی دونم چی بنویسم.... دلم بدجوری هوای وطن کرده... اما کدام وطن؟...وطنی که سرشار از غم و اندوه و دروغ و نیرنگ شده...وطنی که سیاستمدارانش با ظاهرسازی و حقه بازی و جنایت به حکومتشان ادامه میدهند... آنهم به نام خدا... دلم میخواست از خانه بنویسم ... اما اینبار بهتر این دیدم که از ایمیلهایی که به دستم میرسد استفاده کنم
اما اول این نوشتار کوتاه را از صادق هدایت بخوانید. نوشتاری بنام: آنچه اسلام به ایران داد



ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم، ما برای خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمی دانستیم. همه ی اینها را از ما گرفتند و بجاش فقر و پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدایی و تأسف و اطاعت از خدای قدار و قهار و آداب کونشوئی و خلاء رفتن برایمان آوردند. همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سودپرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است.... چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است؟ چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات سروکار دارند.... عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است. خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمن را میدهد و پیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.... تازه مسلمان مومن کسی ست که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقرو فلاکت و بدبختی عمر را بسربرد و وسایل عیش و نوش نمایندگان خداوند را فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی می کنند و مردمان زنده امروز از قوانین شوم هزار سال پیش تبعیت می کنند، کاری که پست ترین جانوران نمی کنند. این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین پیش فرستاده خود را مأمور اصلاح این امور کرده.... تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده... اگر پائین تنه را از آن حذف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی خود سر و کله بزنند، سجع و قافیه های بی معنی وپرطمطراق برای اغفال مردم بسازند و یا تحویل دهند.... سرتاسر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جاسوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را صحرای برهوت کردند
مگر برای ما چه آوردند؟ معجون دل بهم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین، هول هولکی وهضم نکرده استراق و بی تناسب بهم درآمیخته شده.... احکام آن دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، مخالف با هرگونه ترقی و تعالی است و به ضرب شمشیر به مردم زورچپان شده است
روح صادق هدایت شاد باد

رژیم از مراسم های ملی ما ایرانیان وحشت دارد
هفته ی گذشته سیدعلی شیره ای، خامنه ای جنایتکار درمورد مراسم چهارشنبه سوری بار دیگر شکر خورد و قند شکاند که این مراسم مبنای عقلی ندارد.... بازهم بابد بگویم: یادم ترا فراموش علی خامنه ای! مگر رهبری تو و یاران کثیف تو بر یک ملت فهیم و دانا مبنای عقلی دارد؟ مگر یکشبه نماینده خدا شدن تو مبنای عقلی دارد؟ وجود رییس جمهور کوته اندیش و کودتاچی مبنای عقلی دارد؟ آیا دزدی رای مردم براساس عقل انجام شده است؟ آیا روضه خوانی، به سر و کله زدن و درمرگ این امام و آن امامزاده گریستن، قمه زنی، زنجیرزنی، دور حجرالسود گشتن، سنگ به شیطان خیالی ردن و سپس هزارن هزار گوسفند بی زبان را قربانی کردن، به چاه جمکران نامه انداختن، عکس آن هندی زاده جنایتکار را در ماه دیدن و..... مبنای عقلی دارد؟...... اما خامنه ای جنایتکار ... ای هیتلر زمانه... بدان که مراسم چهارشنبه سوری به راستی مبنای عقلی دارد. آتش همیشه در همه جای دنیا مظهر پاکی ست و جشن مردم بر گرد آتش در مقدم بهار مبنای عقلانی دارد. اما شما سیاه اندیشان و شب کوران، همانند ابلیس، و خفاشان تحمل نور آتش را ندارید. اما بدان که ما ایرانیان با همین آتش تمامی شماها را به دوزخ خواهیم فرستاد

روسپی خانه رسمی در ام القراء اسلام
خبری دیگر از خانه مان اینکه: روسپی خانه رسمی و آنهم ازنوع اسلامی، در جوار آستان قدس رضوی براه افتاد. در زیر اعلامیه ی رسمی آستان قدس رضوی را دراین مورد بخوانید.... قسمت هایی که با رنگ قرمز است، نوشته های من هستند
بسم ا لله ا لر حمن ا لرحیم
النکا ح السنتی. (رسول اکرم ص)

آستان قدس رضوی جهت ارتقای فضای معنوی جامعهٔ و ایجاد شرایط مناسب روحی‌ و آرامش خیال برای برادران زائری که در مدت زیارت حرم مطهر امام هشتم از همسر خود دور می‌باشند اقدام به بر گذاری مرکز صیغه‌های کوتاه مدت در جوار حرم رضوی نموده است. (پس خواهرانی که گروهی و به دور از همسر به زیارت میروند چی؟...اونها دل ندارند؟) در این راستا از کلیهٔ خوا هران باکره مو منه که سن آنها بین ۱۲ تا ۳۵ سال است دعوت به همکاری مینماید . هر یک از خوهران بر اساس قرارداد ۲ ساله‌ای که با آستان قدس رضوی منعقد مینمایند موظفند که ماهانه حد اقل ۲۵ روز به صیغه برادران زوار در آیند. مدت قرار داد جزو سابقه اشتغال متقاضی محسوب میگردد (یعنی میتوانند بعدها با همین عنوان بازنشسته شوند) مدت هرصیغه از ۵ ساعت تا ۱۰ روز متغیر میباشد . مبلغ پرداختی بابت هر صیغه بدین
شرح است
صیغه های ۵ ساعته: ۵۰۰۰۰ تومان
صیغه‌های ۱ روزه ۷۵۰۰۰ ، ۲ روزه ۱۰۰۰۰۰ ، ۳ روزه ۱۵۰۰۰۰، و از ۴ روز تا ۱۰ روز ۳۰۰۰۰۰ تومان
خوهران باکره که برای اولین بار صیغه میشوند مبلغ ۱۰۰۰۰۰ تومان اضافه بابت برداشته شدن پردهٔ بکارت در یافت خواهند نمود. بعد از انقضای قرارداد ۲ ساله در صورتی که سن خوهران به حد نصا ب ۳۵ سال نرسیده باشد در صورت تمایل میتوانند در لیست انتظار صیغه های دایم قرار بگیرند. خوهران موظفند ۵ در صد از مبلغ دریافتی هر صیغه را به ضریح مطهر واریز نمایند.از کلیه خوهران علاقه مند در خواست میشود ۲ قطعه عکس تمام قد (با حجاب اسلامی) ، آخرین مدرک تحصیلی ، و ضعیت بکارت و گواهی‌ سلامت کامل روانی‌ و جسمانی از سازمان بهداشت شهرستان محل سکونت خود را حد اکثر تا ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ به آدرس ذیل ارسال نمایند(توجه : برای خوهران کمتر از ۱۶ سال رضایت رسمی پدر یا جد پدری یا عمو الزامی میباشد )
مشهد – بارگاه امام رضا -خیابان شهید نواب صفوی -صحن کوثر – دفتر امور صیقه
جهت اطلا عات بیشتر با تلفن ۰۰۹۸۵۱۱۲۲۲۵۷۹۰ حاج آقا محمود ممتاز تماس حا صل فرمائید
برای آگاهی از جزیات کامل و دریافت فرمهای مربوطه به سایت آستان قدس رضوی به آدرس
و یا به نشریه استان قدس مراجهٔ نمایید
برادران خداپرست و حزب الهی و بسیجی... مبارک است انشاء الله.... بشتابید که غفلت موجب پشیمانی ست
امیدوارم که بزودی فکری هم به حال خواهرانی کنند که بدور از شوهر و دوست پسر خود به زیارت میروند

تا دراین ملک بینی ملا و مفتی.... به روز بدتر از اینهم بیفتی
چند روز پیش عده ای احمق و خودفروش سیدعلی تریاکی و جنایتکار را بردند برای به اصطلاح عملیاتی شدن ناوشکن جماران. رهبر احمقتر از آنان نیز ذوق زده اظهاراتی کرد که مایه ی ننگ همشان بود....البته اگر درکش را داشته باشند... اما دراین میان به این عکس با دقت نگاه کنید


ناوشکن جماران با تبلیغ رسانه های رژیم به عنوان «محصول توان مهندسی ایران اسلامی» معرفی شد. اما.. درست در وسط دیدار رهبر از این ناوشکن، آرم یک کمپانی معتبر صنعت دریایی آلمان، بالای سر ایشان، خودنمایی میکند. بله، نام کمپانی معروف کروپ است و نخواسته اند لااقل زیر پارچه ای پنهانش کنند. این صحنه از تلویزیون رسمی رژیم پخش شد... ولی گویا مردم حواسشان جای دیگری بوده... این خودباوری مهندسان ایران اسلامی را به همگی تبریک و تسلیت عرض می کنم
محکومیت جوانان بی گناه ایران به اعدام

اسلام ناب محمدی همانطور که صادق هدایت گفته غیر از فقر و بدبختی و کشتار ملتمان و ویران کردن کشورمان چیز دیگری برای ما نداشته، ندارد و نخواهد داشت. رژیم ایران ستیز جمهوری روضه خوانها یکبار دیگر ضدیت خود را با ایران و ایرانی به اثبات رساند و یک جوان 21 ساله را به جرم سنگ انداختن به «محاربه» و اعدام محکوم کرد. این حکم در بیدادگاه نظامی صادر شد که سالهاست از سنگ پرانی فلسطینیان و انتفاضه ی آنان دفاع میکند. اما اسرائیل هرگز یک جوان فلسطینی را به جرم سنگ پرانی به اعدام نرسانده. اما در ایران، در ام القرای اسلام ناب محمدی، که سالانه میلیونها دلار از ثروت ملی ملت ایران را به تروریستهای فلسطینی می پردازد، محمد امین ولیان 21 ساله به دلیل پرتاب سنگ به سوی مأموران سرکوبگر، در آستانه ی اعدام قرار دارد
یکی دیگر از جوانان بیگناه ما... یکی دیگر از آینده سازان ایران... فقط به جرم داشتن پلاکاردی که نوشته بود: رئیس جمهور فاشیست.... پلی تکنیک جای تو نیست... فقط همین... این حکم های اعدام در سرزمین من و تو برعلیه جوانانمان صادر میشود... در سرزمینی که سردمداران کثیف و جنایتکار آن در بلندگوهای شرق و غرب نعره می زنند که ایران یکی از دمکراتیک ترین کشورهای منطقه است... سئوال من اینست: تا به کی باید سکوت کنیم و تا به کی باید پراکنده باشیم؟... آیا کسی صدای مرا می شنود؟... نــــه ... پاسخی نیست

به بهانه ی روز جهانی زن


هشتم مارس روز جهانی زن نزدیک است. من اصولا وجود روزهای ویژه مانند روز زن، روز کارگر و یا روز کودک... را دقیقا دلیل براین میدانم که این گروهها چون همیشه مظلومند و جهانیان نیز به این آگاهی دارند برای دلخوش کردن آنان روزهایی را در سال بنامشان ثبت کرده اند تا گله ای درکار نباشد. اما بهرروی، روزی مانند روز جهانی زن در کشوری مانند کشور ما، خود بهانه ایست برای اعتراض و رساندن دردهایمان به گوش جهانیان... و امیدوارم که ما زنان ایرانی بتوانیم با استفاده از این روز فریاد اعتراضمان را به مردسالاری مطلق درکشورمان به گوش ملت های دیگر برسانیم. روز جهانی زن را به همه ی زنان هموطنم تبریک می گویم و امیدوارم که بتوانیم روزی آزادی و برابری واقعی را در جامعه ی ایران برقرار کنیم. به امید آن روز
اما درکشوری که رهبرانش کوچکترین ارزشی برای زن قائل نیستند و زن را فقط یک وسیله برای ارضاء شهوت و تولید مثل میدانند چگونه می توان روز جهانی زن را جشن گرفت. در کشور ما حتی اگر آن روزی را که رژیم جهل و جنایت به عنوان قدردانی از زن انتخاب کرده، برای اعتراض به مردسالاری برگزینیم باز هم سرکوبگران رژیم بر سر و رویمان باتوم خواهند کوبید. در کشوری که بنیانگذارش سکس با دختر بچه ی شیرخواره را مجاز میداند، پیروان او چگونه می توانند برای زن ارزشی غیر از یک وسیله قائل باشند. خمینی جنایتکار در کتاب تحریرالوسیله، جلد سوم، صفحه چهارصد و سی، مسئله دوازده، میگوید
 نزدیکی با زن قبل از تمام شدن نه سالگی جایز نیست. چه عقد دائمی باشد یا موقت. ولی سایر لذتهای جنسی مانند لمس کردن باشهوت و بغل گرفتن و ران به ران او مالیدن حتی در طفل شیرخواره، اشکالی ندارد...... و تا آخر... عکسی از این صفحه و لینک دانلود این کتاب را در پایان برایتان می نویسم
وقتی کسی که خود را رهبر یک کشوری مانند ایران میداند، و هیچ احساسی هم به آن ندارد، رساله ی مذهبی خود را برای طرفدارانش با این چنین مزخرفاتی پر می کند، از طرفداران احمق و نادان او چه انتظاری می توانیم داشته باشیم. من داستانی را برایتان تعریف میکنم و سند آن را هم در پایان این پست برایتان می نویسم. داستان را از زبان نویسنده کتاب «لله ثم للتاریخ»، السید حسین الموسوی یکی از علمای نجف بشنوید. او میگوید: وقتی خمینی در عراق بود به یکی از شهرهای عراق دعوت شد و از من (موسوی) خواست که با او همراه شوم، سفر انجام شد و در راه بازگشت خواستیم که استراحت کنیم، خمینی فرمان داد که به منطقه عطیفیه برویم چون آنجا فردی ایرانی الاصل بنام (سید صاحب) بود و او و امام دوستی و آشنایی زیادی با همدیگر داشتند
موسوی می گوید: سید صاحب از آمدن ما خوشحال شد... و سیدصاحب خواست که آن شب را پیش او بگذرانیم. امام موافقت کرد... و هنگامی که وقت خواب فرارسید.... چشم خمینی به دختر بچه ای افتاد که چهار یا پنج سال داشت اما خیلی زیبا و قشنگ بود. خمینی از پدر آن دختر خواست که دختربچه را بیاورد تا امام او را صیغه کند، پدرش با خوشحالی زیادی موافقت کرد و خمینی درحالی شب را سپری کرد که دختربچه در آغوش او بود و ما گریه و فریاد دختر را می شنیدیم. نویسنده در ادامه می نویسد: به نظر شما چرا پدر از تماس بدن خمینی با دختر بچه اش و از اینکه خمینی دختر بچه او را صیغه می کند خوشحال میشود؟ بله، چون او معتقد است که نزدیک شدن به امام شرافت است گرچه با همین صورت زشت انجام بگیرد؟؟؟!!! م
این کتاب به زبان عربی نوشته شده ولی می توانید از اینجــــا دانلود کنید. صفحه 33 و 34


کتاب چهارجلدی تحریرالوسیله را دانلود کنید...و خواهش من از همه شما هموطنانم اینست که براحتی از این کتابها نگذرید، به دیگران هم بدهید تا بدانند که سردمداران رژیم جهل و جنایت تا چه حد کثیف هستند و دشمن ایران و ایرانی... فقط آگاهی ست که ما را به آزادی خواهد رساند. باید بدانیم و بدانیم و بدانیم. پسورد برای باز کردن زیپ اینست
melliblog.tk

لینک دانلود جلد 4
این فیلم را هم در تایید نوشته هایم ببینید.... ولی بازهم خواهش میکنم که دراین مورد اطلاع رسانی کنید. فقط آگاه بودن است که میهن ما را نجات خواهد داد

اما درکشور ما.... در ایران ما... اتفاق دیگری درحال تکوین است و آن اجرای آرام آرام و گام به گام طرحهای طالبانی ست. اشتباه طالبهانها در افغانستان این بود که تمامی قوانین عهد حجری اسلامی را میخواستند به سرعت در آن کشور اجرا کنند، آنهم در آغاز قرن بیست و یکم که دنیا به سرعت وحشتناکی درحال پیشرفت بود و هست. اما درایران روضه خوانها با تجربه ای که از اقدامات طالبانها به دست آوردند، همان قوانین هزار و چهارصد سال پیش را آرام آرام اجرا می کنند. و درنهایت صدایی هم از کسی برنمی آید...مانند تمامی طرحهای عهدحجری که تاکنون به مورد اجرا گذاشته اند. طالبانها تحصیل دختران را حرام اعلام کرده و بشدت با آن مبارزه کردند... در ایران این کار گام به گام انجام میشود... نخست کتابهای درسی دختران و پسران را مجزا کردند... مهد کودکهای مختلط را ازبین بردند... تعداد دانشجویان دختر که به دانشگاهها وارد میشوند از پسران کمتر شد..... یا بهتر بگویم مسئولین آموزش عالی تعداد بیشتری را از بین پسران انتخاب کردند.... طرح جداسازی دانشجویان دختر و پسر درحال اجراست... ایجاد دانشگاههای تک جنسیتی درحال اجراست
به این خبر توجه کنید: روز سه شنبه یازدهم اسفندماه جاری خواهر زهرا شرف الدین (که اصلا معنی شرف را نمی داند) عضو کمیته راهبردی مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری گفت: مدیریت زنان در جامعه یک باور غربی تزریق شده به ایران است. نباید مبنای رشد یافتگی در کشور ما حضور زنان در رده های مدیریتی باشد چرا که غرب این باور را ایجاد کرده که اجتماع به واسطه ی حضور مدیران زن موفق میشود. باید برای مقابله با غرب همانطور که آنها مدیریت زنان در جامعه را نهادینه کرده اند ما هم باید مدیریت زنان را در خانه و خانواده نهادینه کرده و این فرهنگ را به دنیا صادر کنیم. باید زن خانه دار را به عنوان الگو معرفی کنیم
این فرموده ها گام چندمین است که رژیم برای خانه نشین کردن زنان در ایران برمیدارد. و بزودی هم طرح حجاب برتر، یعنی چادر به مرحله ی عمل خواهد رسید.... بزودی تمامی زنان کارمند دولت باید پوشش چادر را داشته باشند

دانشجو یا بسیجی... کدامیک

با پوزش از همه ی شما هموطنانم که به وبلاگ من می آیید، مدتی ست که سرماخوردگی دارم و زیاد حال و حوصله ی نوشتن نیست... اما این نوشتن و درواقع حرف دل را گفتن برای من یک عادت روزمره شده و باید حرفهایم را اینجا بگویم... متاسفانه ما ایرانیان غیر از اینجور جاها نمی توانیم حرف دلمان را آشکار کنیم. چون عادت به تعارف و ظاهرسازی داریم.... اما من انسانی هستم بسیار رک و راحت... و به همین دلیل خیلی از هموطنانم یارای ادامه ی ارتباط با مرا ندارند، چون بسیار بی پروا و بدون تعارف حرفم را میگویم.... بهرروی... امروز دلم از دانشجویان کشورم گرفته و میخواهم حرف دلم را بنویسم...شاید تویی که می خوانی به گوششان برسانی

بدبختی بشریت از آن روزی آغاز شد که ایدئولوژیها، فلسفه ها و مذاهب بوجود آمدند. از آنروز طرفداران هرفلسفه و مذهبی برای کسب قدرت و نشان دادن برتر بودن خویش به جان یکدیگر افتادند و هنوز که هنوز است کشتار انسانها، آنهم بصورت حلال و مثلا منطقی ادامه دارد. اما من یک انسان آزاد هستم، و هرگز نمی خواهم انسانیت و شرف انسانی خودم را با دست خودم زندانی کنم. من هرگز نمی خواهم پیرو ایدئولوژی خاصی باشم که همشان هم وارداتی ست. پیرو هر ایدئولوژی بودن، یعنی مردن، یعنی زنده (آزاد) نبودن. ولی من انسانم و آزاد و این آزادی فکری و منطقی خودم را به هیچ ایدئولوژی نخواهم فروخت. اما آن به اصطلاح نخبگان و مثلا روشنفکران تاریک اندیش ما که این بلا را برملت ایران نازل کردند، بجای اینکه خود را به ایران و ایرانی و هویت ایرانیشان بفروشند، به ایدئولوژیی فروختند که خود نیز درک درستی از آن نداشتند و ندارند. و این درد همیشگی ملت ایران است. اگر اینهمه به اصطلاح روشنفکری که داریم، روشنگری می کردند، هرگز کار جامعه ی ما به اینجا نمی کشید که ملت درمانده ی ایران برای رسیدن به آزادی از آخوند و آخوندپرستان پشتیبانی کنند وناآگاهانه فریاد «خدا گنده است» (الله اکبر) را نعره بزنند

مدتی ست مشغول تماشای فیلمهایی هستم که از ایران بر روی سایت یوتیوب قرار دارد. بیشترین فیلمهایی که مورد علاقه ی من هستند، فیلمهایی ست مربوط به گردهمآیی های دانشجویان کشورمان. دانم و دانید که دانشجویان هرکشوری قشر آگاه و بقول معروف نخبگان آن کشور هستند. دانشجویان روشنفکران آینده و آینده سازان هرکشوری هستند. دانشجویان هرکشوری نمونه بارز پیشرفت اجتماعی جامعه ی خود هستند. اما متأسفانه در تمامی این فیلمها آن چیزی که مشخص است اینست که دانشجویان ما هیچ فرقی با عوامل رژیم مانند بسیجی و حزب الهی ندارند. منطق دانشجویان ما نیز همان منطقی ست که حزب اله دارد، منطق چماق!... منطق فریاد مرگ براین و مرگ برآن. اگر با دقت به یکی دوتا از این فیلمها نگاه کنید مطمئنا حرف مرا قبول خواهید کرد. لینک چند فیلم را در پایان می نویسم..... سئوال من از دانشجویان کشورم اینست: آیا شما دانشجویان عزیز و دربند، شما که روشنفکران آینده و آینده سازان ایران هستید آیا توانایی یک کار سیاسی با نشان دادن شخصیت واقعی یک دانشجوی ایرانی را ندارید؟ آیا نمی توانید به یک مقام رژیم که به ملاقات شما آمده اجازه صحبت دهید و سپس خیلی باشخصیت، مودبانه و سیاستمدارانه نماینده ی شما در یک سخنرانی به او پاسخ دهد؟ این امکان پذیر نیست؟ این فیلمها را جامعه جهانی می بینند... و می بینند که دانشجویان ایران هم دست کمی از بسیجی و حزب الهی ندارند. خانمها و آقایان دانشجویان، من نیز با سه چهارسال بالا یا پایینتر همسن شما هستم... من فقط چند سالی ست که از زندانی به وسعت ایران گریخته ام...... من با تمامی درد شما نه تنها آشنا هستم بلکه با تمام وجودم درد شما را لمس میکنم... اما کاری که شما می کنید و بخصوص اینکه این اعمال را به جهانیان نشان می دهید، من فکر میکنم اصلا درست نیست... من حتی کاری به غربی ها ندارم.... در خارج از ایران هم هموطنانی هستند که این نوع عملکردها را زیبا نمی بینند... حرف من اینست شما نیازی نیست که به فکر غربی ها و یا ایرانیان خارج از وطن باشید.... شما باید اول به فکر خود باشید... به این اندیشه کنید که من ایرانی درمورد دانشجوی کشورم چگونه باید قضاوت کنم؟ به این اندیشه کنید که... وقتی من جوان ایرانی که متاسفانه بهر دلیلی از خانه ام گریخته ام تا بتوانم نفسی بکشم و حرفم را آزادانه بگویم، ویا بهتر بگویم حرف تمامی نسل خودم را بیان کنم، با دیدن این فیلمها چگونه دچار سرخوردگی خواهم شد، آنهم نه از نسل پدران و مادرانمان، بلکه از نسل جوان و بویژه نسل دانشجوی کشورم... دانشجوی عزیز، روشنفکر کشورم.. آیا با فریاد کردن..... مرگ بر این ومرگ بر آن... قاتل برو گمشو... مرگ بر دیکتاتور... تاکنون ملتی توانسته کاری انجام دهد که شما دانشجویان دربند ما میخواهید انجام دهید؟ آیا موقعیت اجتماعی خود را چه در داخل و چه در خارج از ایران فراموش کرده اید؟ آیا هنوز نمی دانید دانشجویان یک کشور نمودار پیشرفت آن جامعه هستند؟... آیا با این حرکات و شعارها می خواهید به مردمان دنیا بفهمانید که شما نیز دست کمی از حزب الهی و بسیجی ندارید؟... آیا حاضرید بخاطر موقعیت اجتماعی و جهانی خود، در حرکتها و شعارهای خود تجدید نظر کنید؟ .... دانشجوی عزیز... فراموش نکن که تو به عنوان دانشجوی ایرانی نشاندهنده رشد فکری جامعه ی ما هستی
اینرا همگان می دانیم که رژیم روضه خانها در همین کوته زمان، میهن ما را آنچنان به عقب بازگردانده که از نظر مدنیت، ما دوباره به روزگار پیش از کشف حجاب و حتی پیش از مشروطه بازگشته ایم. برعکس تمامی جوامع بشری که بطور طبیعی درحال پیشرفت هستند، رژیم جهل و جهالت روضه خوانهای حاکم بر ایران جامعه ی ما را روزبروز بیشتر به عقب بازگرداند. این نظام کار را بجایی رسانده که بجای اینکه پدران و مادرانمان به دوران آزادتر و پیشرفته تر من و تو در عصر حاضر غبطه بخورند، این ما جوانان اسیر هستیم که به دوران آزاد و شاد و سالم و سرشار از شور و نشاط مادران و پدرانمان حسادت کنیم! به خوبی می دانم که آزادیهای فردی و اجتماعی که مادران و پدران ما داشتند، امروزه برای ما جوانان شاید چیزی مانند خواب و رویا و یا شاید اصولا غیرقابل باور باشد.... اما بهرروی دانشجو همیشه دانشجوست...دانشجو یعنی قشر پیشرفته، تحصیلکرده، روشنفکر، آگاه و قشر آینده ساز هرکشوریست

اینهم دو لینک که... ببینید دانشجویان ما چگونه رفتار سیاسی دارند

آیا نمیشود اینگونه رفتار کرد و پاسخ داد؟


یا باید همیشه اینگونه بود؟.. همانند حزب الهی چماق بدست؟